فرهنگ فارسی عمید
۱. پیالۀ مسی که ته آن سوراخ دارد و دهقانان سابقاً موقعی که میخواستند آب قنات یا رودخانه را میان خود تقسیم کنند آن را مقیاس قرار میدادند به این طریق که پنگان را میان تغاری پر از آب میگذاشتند تا کمکم پر شود و مدتی را که پنگان پر آب میشد یکپنگان میگفتند.۲. ساعت آبی که در قدیم با آن ساعتها