وتکژلغتنامه دهخداوتکژ. [ وَ ک َ ] (اِ) دانه و تخم انگور. (برهان ) (آنندراج ). خسته ٔ انگور. (ناظم الاطباء).
وثقیلغتنامه دهخداوثقی . [ وُ قا ] (ع ن تف ) مؤنث اوثق . محکم و استوار. (منتهی الارب ). بسیاراستوار و محکم . (ناظم الاطباء). رجوع به اوثق شود.- عروةالوثقی ؛ عروه ٔ وثقی . ریسمان محکم و استوار : فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باﷲ فقداستمسک بالعرو