پوروشسپلغتنامه دهخداپوروشسپ . [ ش َ ] (اِخ ) صورت پهلوی نام پدر زرتشت . پورشسپ . این اسم مرکب است از صفت پئوروش که بمعنی پیر است چنانکه در وندیداد فرگرد 7 فقره ٔ 57 آمده است و از کلمه ٔ اسب . پوروشسپ که بمعنی دارنده ٔ اسب پیر اس
پ اوروشسپلغتنامه دهخداپ اوروشسپ . [ پ ُ ش َ پ َ ] (اِخ ) صورت اوستائی نام پدر زرتشت است . این اسم مرکب است از صفت (پ ُاوروش َ) بمعنی پیر چنانکه در وندیداد فرگرد 7 فقره ٔ 57 آمده است و از کلمه ٔ اسپ و معنی ترکیبی پ اوروشسپ دارنده ٔ
پورشسبلغتنامه دهخداپورشسب . [ ش َ ] (اِخ ) نام پدر زردشت واو پسر پیترسپ است . زراتشت بهرام گوید : بگفتش همه راز با پورشسپ همه مرده بردند زی پیترسپ . (از فرهنگ شعوری ).صورت اوستائی کلمه پئوروشسپ است . رجوع به «پ اورو شسپ » و پوروشسپ ش
دارجهلغتنامه دهخدادارجه . [ ج َ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است . بنا بمندرجات بندهشن (در فصل 20 فقره ٔ 32) رود دارجه در ایران ویج است ... که خان ومان و پدر زردشت در کنار آن بود و زردشت در آنجا زاییده شد... نظر به اینکه در سنت که