خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوستک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوستک
لغتنامه دهخدا
پوستک . [ ت َ ] (اِ مصغر) پوست خرد. خرده پوست . پوست نازک : و اگر سوءالمزاج خشک باشد پیوسته لبها میطرقد و پوستکهای باریک ازوی برخیزد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). غضن ؛ پوستک بیرون چشم . مجلة؛ پوستک آبله که در آن آب گرد آید از اثر کار. (منتهی الارب ). الاد...
-
cuticle
پوستک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] لایهای پیوسته از جنس کوتین که یاختههای روپوست ترشح میکنند و سطح خارجی اندامهای هوایی را میپوشاند و تنها در محل روزنهها و عدسکها گسسته است
-
پوستک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pustak = پوسته
-
پوستک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
flake
-
واژههای مشابه
-
دست پوستک
لهجه و گویش مازنی
dast poostak دستکش زبری که به هنگام چیدن خار به دست کنند
-
پوستک چه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
flake
-
پوستک دار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
flaky
-
پوشیده ازسخت پوستک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
squamous
-
جستوجو در متن
-
cuticular
پوستکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به پوستک
-
moult
زمین شناسی
پوست اندازی حرکاتی که موجب جداشدن پوستک از بدن می شود
-
cuticles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوکتل ها، پوست، پوشش شاخی، بشره، پوشش مو، پوستک
-
lodicule
روانشناسی
یکی از دو پایه غشاء نازک تخمدان گیاهان ، پوستک ، (گ ش ) یکی از دو پای ...
-
cuticule
زمین شناسی
روپوست ، شاخپوست ، پوستک ، کوتیکول الف) لایه ای که عمدتاً از کوت ...