پولادپایلغتنامه دهخداپولادپای . (ص مرکب ) که پائی چون پولاد سخت و نیرومند دارد : اشتر پوینده ٔ پولادپای کوه نما از تن کوهان نمای .میر خسرو.
پولادیلغتنامه دهخداپولادی . (ص نسبی ) فولادی . فولادین . منسوب به پولاد. از پولاد : مجرمان را تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی بادافراه .فرخی .