پولداردیکشنری فارسی به انگلیسیcapitalist, circumstanced, millionaire, moneyed, rich, substantial, wealthy, well-off, well-to-do
دم کلفتیلغتنامه دهخدادم کلفتی . [ دُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) صفت دم کلفت . تمول . پولداری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم کلفت شود.