خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پول زرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پول زرد
لغتنامه دهخدا
پول زرد. [ ل ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول از طلا. رجوع به پول شود.
-
واژههای مشابه
-
پول پول شدن
لغتنامه دهخدا
پول پول شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکسته شدن ظرف چینی و مانند آن بقطعات بسیار خرد. بقطعات خرد و کوچک شکسته شدن چنانکه ظرفی چینی یا سفالی .
-
خرده پول
لغتنامه دهخدا
خرده پول . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پول ریز. پولی که قیمتش از واحد پول کمتر است . پول خرد.
-
پول پولی
لغتنامه دهخدا
پول پولی . (اِ مرکب ) نام قسمی مالیات اصناف . پولی پولی . رجوع به پولی پولی شود.
-
پول خرد
لغتنامه دهخدا
پول خرد. [ ل ِ خ ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول خرده . پول سیاه . پشیز.
-
پول خسرو
لغتنامه دهخدا
پول خسرو. [ خ ُ رَ ] (اِخ ) موضعی نزدیک ابوبکرآباد موغان آذربایجان . (تاریخ غازان خان ص 88).
-
پول سفید
لغتنامه دهخدا
پول سفید. [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول از نقره . رجوع به پول شود.
-
پول سیاه
لغتنامه دهخدا
پول سیاه . [ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول خرد. پشیز. مس مسکوک که بهندی پیا گویند. (غیاث ). پول از غیر سیم و زر.- به یک پول سیاه نیرزیدن ؛ سخت بی ارزش بودن . رجوع به پول شود.
-
پول کیاده
لغتنامه دهخدا
پول کیاده . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل . دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی ، دارای 140 تن سکنه . مازندرانی و فارسی زبان . آب آن از چشمه ، محصول آنجا برنج و صیفی ، شغل اهالی زراعت ، راه آنجا مالرو است . این ده از دو محل بالا ...
-
پول لوسیلانسیر
لغتنامه دهخدا
پول لوسیلانسیر. [ پ ُ ل ُ ی ِ ] (اِخ ) شاعر و مورخ یونانی قرن ششم ، رئیس «سیلان سیر»ها یا منشیان «ژوستی نین ».
-
پول مول
لغتنامه دهخدا
پول مول . (اِ مرکب ، از اتباع )از اتباع است . پول و پله . رجوع به پول و پله شود.
-
پول مون
لغتنامه دهخدا
پول مون . [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) نام سفیری که فرهاد چهارم پادشاه اشکانی باسکندریه نزد آن تونیوس فرستاد. (ایران باستان ج 3 ص 2374).
-
پول پرست
لغتنامه دهخدا
پول پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پول دوست . که بپول علاقه ٔ وافر دارد.
-
پول پرستی
لغتنامه دهخدا
پول پرستی . [ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) صفت پول پرست .