پوندرلغتنامه دهخداپوندر. [ پ َ رَ ] (اِخ ) نام ناحیتی از مشرق هند بنابر آنچه در سنگهت آمده است . (ماللهند بیرونی ص 153 و 314).
وندرلغتنامه دهخداوندر. [ وَ دَ ] (اِ) عنکبوت سیاه (در تداول مردم قزوین ): مثل وندر؛ سخت سیه چرده و استخوانی .
وندرلغتنامه دهخداوندر.[ وَ دَ ] (حرف ربط + حرف اضافه ) (از: و + اندر) و در. و اندر. (فرهنگ فارسی معین ) وَاندر : تدبیرصد رنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی وندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لایری .مولوی (دیوان کبیر ج 1<