لغتنامه دهخدا
والی . (ع ص ، اِ) کاردار. (السامی ) (دهار) (مهذب الاسماء). حاکم یک ولایت یا ایالت . (فرهنگ نظام ). حاکم . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). راعی . (منتهی الارب ). امیر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). استاندار : والی هرات وی را به حشم و مردم یاری دا