پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
گُوِة انبارhatch wedgeواژههای مصوب فرهنگستانگوهای چوبی برای محکم کردن زهوار دهانهپوش و دهانهپوش بر روی دهانه
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
انکاريةدیکشنری عربی به فارسیپوچ گرايي , اعتقاد به تباهي و فساد دستگاههاي اداري و لزوم از بين رفتن انها , انکار همه چيز , عقايد نهيليستي
عدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود نیستی، نبود، نابودی، فنا، پوچی، بیهودگی، بطلان، بیجوهری هیچ، پوچ، عبث، صفر هیچوقت، هرگز پوکی، خلاء غیبت، غیاب فقدان، عدم شمول ◄بیرون گذاشتن چیز بیجوهر، بیمقدار، ناچیز، شیء بیجوهر هیچ احدی، هیچکس غیر واقعیت، افسانه زمستان نیهیلیسم، هیچگرایی، پوچگرایی، پوچپنداری، نومیدی
پوچلغتنامه دهخداپوچ .(ص ) کاواک . پوک . بی مغز. میان تهی : پسته ٔ پوچ . گردکان پوچ . بادام ، تخمه ، فندق پوچ . || هیچ . مهمل . ناچیز. سخت کم . بسیار قلیل . و رجوع به پُچ شود.- پوچ شدن مغز ؛بشدن خرد و مختل گشتن فکر : صائب از گفت و شنود خ
پوچفرهنگ فارسی عمید۱. میانتهی؛ بیمغز: ◻︎ حدیث پوچگویان بیتٲمل بر زبان آید / کف بیمغز هرگز در دل دریا نمیماند (صائب: ۹۳۱).۲. ویژگی میوه یا دانهای که میانش خالی باشد و مغز نداشته باشد؛ کاواک؛ کاوک.
پوچدیکشنری فارسی به عربیجوف , سخيف , عاجز , عاري , عقيم , فارغ , متکبر , متهوي , ملغي , نشارة الخشب ، أمر لا أساس له
پوچدیکشنری فارسی به انگلیسیabsurd, airy, blank, empty, frothy, hokum, hollow, inane, meaningless, null, phantom, rubbish, tinsel, trumpery, vacuous, vain, windy
پوچلغتنامه دهخداپوچ .(ص ) کاواک . پوک . بی مغز. میان تهی : پسته ٔ پوچ . گردکان پوچ . بادام ، تخمه ، فندق پوچ . || هیچ . مهمل . ناچیز. سخت کم . بسیار قلیل . و رجوع به پُچ شود.- پوچ شدن مغز ؛بشدن خرد و مختل گشتن فکر : صائب از گفت و شنود خ
هیچ و پوچلغتنامه دهخداهیچ و پوچ . [ چ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از چیز سهل و بی مغز. (آنندراج ) : کرد پهلو خالی از ما یار دیرین چون حباب زد به هیچ و پوچ برهم ربط چندین ساله را. محسن تأثیر (از آنندراج ).- به هیچ
پوچفرهنگ فارسی عمید۱. میانتهی؛ بیمغز: ◻︎ حدیث پوچگویان بیتٲمل بر زبان آید / کف بیمغز هرگز در دل دریا نمیماند (صائب: ۹۳۱).۲. ویژگی میوه یا دانهای که میانش خالی باشد و مغز نداشته باشد؛ کاواک؛ کاوک.