پَرشارplumeواژههای مصوب فرهنگستانحجمی از یک مادۀ آلاینده که از منبع انتشار خود به سمت نقاط دورتر حرکت میکند
ریشارلغتنامه دهخداریشار. (اِخ ) (خان ) ژول . وی از فرانسویانی است که در خدمت دولت ایران بود (متولد فرانسه 1816 م . متوفای تهران 1891 م ). او در دربار محمدشاه و ناصرالدین شاه به معارف ایرانی خدمت کرده و نمونه ای از یادداشتهای و
ریشارلغتنامه دهخداریشار. (اِخ ) .(خان ) یوسف . ملقب به مؤدب الملک . وی سالهای دراز دردارالفنون تهران معلم زبان فرانسه بود (متولد تهران 1868 و متوفای تهران 1935 م ). او کلکسیون کاملی از مسکوکات ایران در مدت عمر خود جمع کرده بو
ریصارلغتنامه دهخداریصار. (معرب ، اِ) معرب ریچار فارسی به معنی آچار. ج ، رواصیر. (یادداشت مؤلف ). آچار. (دهار). معرب آچار. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آچار و ریچار شود.
گرگسارفرهنگ فارسی عمیدگرگمانند؛ مانند گرگ: ◻︎ ز گرگ آن چنان کم گریزد گله / کز آن گرگساران سگ مشغله (نظامی۶: ۵۸).
خیز پَرشارplume riseواژههای مصوب فرهنگستانحرکت فرازین پَرشار بعد از خروج از منبع که ناشی از سرعت خروج یا شناوری آن است
پراکنش پَرشارplume dispersionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش غلظت آلایندهها در پَرشار براثر پخش شدن و اختلاط آن با هوای محیط
خیز پَرشارplume riseواژههای مصوب فرهنگستانحرکت فرازین پَرشار بعد از خروج از منبع که ناشی از سرعت خروج یا شناوری آن است
پراکنش پَرشارplume dispersionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش غلظت آلایندهها در پَرشار براثر پخش شدن و اختلاط آن با هوای محیط