پُربارhigh-rateواژههای مصوب فرهنگستانیکی از ویژگیهای فرایندهای تصفیۀ زیستی فاضلاب که در آن بار مواد آلی بیشازحدِ متعارف است
رگبارلغتنامه دهخدارگبار.[ رَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) بارانی که قدری ببارد و بعد بایستد. (فرهنگ نظام ). باران تند و درشت قطره که غالباً مدت آن کوتاه باشد. (یادداشت به خط مؤلف ).
پربارلغتنامه دهخداپربار. [ پ َ ] (اِ) خانه ٔ تابستانی . (برهان ). پروار. پربال . پَرباره . پرباله . (شعوری ). پرواره . فروار. فرواره . فروال . فرواله . بالاخانه . غرفه .
پربارلغتنامه دهخداپربار. [ پ ُ ] (ص مرکب ) (درخت ...) بسیاربار. بسیارمیوه . مقابل کم بار : تا بگفتاری پربار یکی نخلی چون بفعل آئی پرخار مغیلانی . ناصرخسرو.|| که شار و غِش بسیار دارد (زر و سیم و غیره ).
رگبارفرهنگ فارسی عمید۱. باران تند با قطرههای درشت؛ باران شدید و کمدوام.۲. (اسم مصدر) شلیک یک نوار گلوله بهوسیلۀ مسلسل.
تایر پُربارextra load, XL, extra load tyre, reinforced tyre, RFواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تایر سواری که بیشینۀ فشار باد آن میتواند بیش از تایرهای بارمتعارف باشد و به همین دلیل، ظرفیت حمل بار آن بیشتر است
إثْراءٌدیکشنری عربی به فارسیثروتمندي , ثروتمند شدن , پرثمرشدن , پربار شدن , ثروتمند کردن , غني کردن , پربار کردن
تایر پُربارextra load, XL, extra load tyre, reinforced tyre, RFواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تایر سواری که بیشینۀ فشار باد آن میتواند بیش از تایرهای بارمتعارف باشد و به همین دلیل، ظرفیت حمل بار آن بیشتر است