پُفقندینهaerated confectioneryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فراوردۀ قنادی که در آن هوا بدون افزایش وزن فراورده، موجب افزایش حجم و نیز بهبود طعم و بافت آن میشود
کندنهلغتنامه دهخداکندنه . [ ک ُ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) از: کُند (کنده ) + نه (مخفف نهنده ). که کند (پای بند) نهد. پای بندنهنده .که کنده بر پای نهد تا مانع فرار گردد : میل کش چشم خیالات شوکندنه پای خرابات شو. نظامی .رجوع به کند شود.
کندنیلغتنامه دهخداکندنی . [ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه لایق کندن باشد: در مسجد نه کندنی است نه سوختنی . و رجوع به کندن شود.
اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار