خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پژهش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پژهش
/pezoheš/
معنی
= پژوهش
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پژهش
لغتنامه دهخدا
پژهش . [ پ ُ هَِ ] (اِمص ) پژوهش . مقابله : آنکه او این سخن شنید ازش باز پیش آردتا کند پژهش .در حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی این لفظ بمعنی مقابله و روبرو کردن و شعر رودکی به شاهد آمده است در فرهنگ اوبهی نیز لغت پژهش بمعنی مقابله آمده است . ...
-
پژهش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] pezoheš = پژوهش
-
جستوجو در متن
-
ازش
لغتنامه دهخدا
ازش . [ اَ زِ ] (حرف اضافه + ضمیر) (از: از + ش ، ضمیر مفرد مغایب ) از او. منه : آنکه او این سخن شنید ازش باز پیش آر تا کند پژهش . رودکی (از حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی ).از کلنجری خوشه پنج من و هردانه ای پنج درمسنگ بیاید،سیاه چون قیر و شیرین چون ...
-
پژوهش
لغتنامه دهخدا
پژوهش . [ پ ِ / پ َ هَِ ] (اِمص ) اسم مصدر پژوهیدن . عمل پژوهیدن . پژهش . پی جوئی . جویائی . بازجستن . جستجو. بازجوئی . بازجست . فحص . تفحص . بحث . تجسس . رسیدگی . بررسیدن . تحقیق . استفسار. تتبع. تنقیب . تَفقه . تَعرّف . تَفقد : اگر روزی از تو پژوهش...
-
پیش آوردن
لغتنامه دهخدا
پیش آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیش آوریدن . رجوع به پیش آوریدن شود. || به حضور آوردن . به نزدیک آوردن . به خدمت آوردن . بردن نزد... : دگر روز بنشست بر تخت خویش چو دیوان لشکر بیاورد پیش . فردوسی .هر که را شعری بری یا مدحتی پیش آوری گوید این یکسر درو...