پگولغتنامه دهخداپگو. [ پ ِ ] (اِخ ) پایتخت قدیم مملکتی بهمین نام در بیرمانی . دارای 14هزار تن سکنه . اکنون ناحیه ای است از بیرمانی که مرکز آن رانگون است .
اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
تماس و برخاستtouch-and-goواژههای مصوب فرهنگستانفرود تمرینی که در آن هواپیما اجازه دارد بهدفعات با باند تماس مختصر پیدا کند
پگویلغتنامه دهخداپگوی . [ پ َ ] (ص ) بلغت زند و پازند مؤبد و حکیم و دانا را گویند. (برهان قاطع). فرزانه . دانا. دانشمند. حکیم .
پگویلغتنامه دهخداپگوی . [ پ َ ] (ص ) بلغت زند و پازند مؤبد و حکیم و دانا را گویند. (برهان قاطع). فرزانه . دانا. دانشمند. حکیم .