حضظلغتنامه دهخداحضظ. [ ح ُ ض ُ / ض َ ] (ع اِ) دارویی است که از بول شتر سازند. (منتهی الارب ). رجوع به حضض شود.
آذیشلغتنامه دهخداآذیش . (اِ) چوبی را گویند که بر آستانه ٔ در خانه استوار کنند. || بمعنی ریزه ٔ چوب و خس و خاشاک هم آمده است . (برهان ). و در بعض فرهنگها به معنی آتش یعنی صورتی از آدیش نیز آورده اند. و ظاهراً معنی دوم درست باشد. رجوع به آدیش شود.
پیاده کردن 1disembarkation 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در طی آن خدمه یا مسافران از وسیلة نقلیه پیاده میشوند متـ . پیادش 2