پیرهادیلغتنامه دهخداپیرهادی . (اِخ ) دهی از دهستان برکشلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 14هزارگزی جنوب باختری ارومیه در مسیر راه ارابه رو سلوانا به ارومیه . کوهستانی ، سردسیر، سالم . دارای 41 تن سکنه . آب آن از شهرچای ، مح
رهیدگیلغتنامه دهخدارهیدگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) صفت و حالت رهیده . رهیدن . رستن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رستن و رهیدن شود.
رعادةلغتنامه دهخدارعادة. [ رَع ْعا دَ ] (ع ص ، اِ) یا رعاد. ماهی الکتریسیته دار. (یادداشت مؤلف ) : منهم [من الصابئین ] من حرم علیه السمک خوفاً ان یکون رعادة. (آثار الباقیة).- ماهی رَعادَه ، ماهی رَعّادَة : گرهی پنجه کرده چون سر شست گ
رعدهلغتنامه دهخدارعده . [ رَ دَ / دِ ] (ع اِ) رَعدَة. لرزه . جنبش . تشنج . (فرهنگ فارسی معین ). رعشه . لرزه . لرز. ارتعاش . ارتعاد. لرزش . اضطراب و آن مقدمه ٔ رعشه باشد. (یادداشت مؤلف ).
رعدةلغتنامه دهخدارعدة. [ رِ دَ] (ع اِ) رَعدَة. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). لرزه ای که از ترس و جز آن عارض شود. (از اقرب الموارد). رجوع به رَعدَة شود.
پیرهادیانلغتنامه دهخداپیرهادیان . (اِخ ) دهی جزء دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری خداآفرین و 13/5 هزارگزی شوسه ٔ اهربه کلیبر. کوهستانی ، گرمسیر، مالاریائی . دارای 108
پیرهادیانلغتنامه دهخداپیرهادیان . (اِخ ) دهی جزء دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری خداآفرین و 13/5 هزارگزی شوسه ٔ اهربه کلیبر. کوهستانی ، گرمسیر، مالاریائی . دارای 108