خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشامد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشامد
/pišāmad/
معنی
کاری که ناگهان پیش آید؛ حادثه؛ واقعه؛ رویداد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، ماجرا، واقعه
دیکشنری
accident, event, circumstance, contingent, development, happening, hazard, incident
-
جستوجوی دقیق
-
پیشامد
واژگان مترادف و متضاد
اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، ماجرا، واقعه
-
پیشامد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pišāmad کاری که ناگهان پیش آید؛ حادثه؛ واقعه؛ رویداد.
-
پیشامد
دیکشنری فارسی به عربی
حادث عرضي , حدث , ضرورة , ظرف
-
واژههای مشابه
-
event 1
پیشامد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] زیرمجموعهای اندازهپذیر از فضای احتمال متناظر با یک آزمایش تصادفی
-
incident 1
پیشامد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] رویدادهایی که بهطور بالقوه یا بالفعل بر سامانۀ ارتباطی اثر منفی میگذارند
-
پیشامد کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مقبل
-
واژههای همآوا
-
پیش آمد
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِمر.) حادثه ، روی داد.
-
پیش آمد
لغتنامه دهخدا
پیش آمد. [ م َ ] (ن مف مرکب ) پیش آمده . || (اِ مرکب ) واقعه .حادثه . قضیه . رویداد. سانحه . عارضه . رویداد. وقعه . نازله . اتفاق . || سلوک و رعایت . (غیاث ).
-
جستوجو در متن
-
تصادفا
فرهنگ واژههای سره
پیشامد
-
complementation law
قانون مکملگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] قانونی به این مضمون که احتمال رخ دادن یک پیشامد برابر است با یک منهای احتمال رخ ندادن آن پیشامد
-
تصادف
فرهنگ واژههای سره
برخورد، پیشامد
-
حادثه
فرهنگ واژههای سره
پیشامد، پیش آمد، رخداد، رویداد، پدیده