پیشنهاد دادنلغتنامه دهخداپیشنهاد دادن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) قصد کردن . || پیشنهاد کردن . عرضه کردن . تسلیم اعلام نامه ٔ حاکی از قبول کار یا خرید و یا فروش . || طرح کردن مطلبی حلاجی شدن آنرا.
پیشنهادلغتنامه دهخداپیشنهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) اندیشه ای که آدمی بر نفس خود عرضه کند. قصد. اراده و منظور. (غیاث ). مراد. مقدمه و قضیه . (آنندراج ). آهنگ و قصد : و او را پیشنهاد این است و مقصود حق تعالی خود چیزی دیگر. (ف
پیشنهادفرهنگ فارسی عمید۱. طرح، نقشه، و آنچه به فکر کسی برسد و برای رسیدگی به نظر شخص دیگر برساند که پس از تصویب و موافقت وی اجرا شود.۲. نامهای که خریدار، فروشنده، پیمانکار، یا داوطلب کاری به کس دیگر یا به مؤسسه یا ادارهای بنویسد و آمادگی و شرایط خود را برای آن معامله یا عهدهدار شدن آن کار اعلام کند.
پیشنهاددیکشنری فارسی به انگلیسیapproach, bid, offer, offering, proffer, proposition, recommendation, suggestion
پیشنهادلغتنامه دهخداپیشنهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) اندیشه ای که آدمی بر نفس خود عرضه کند. قصد. اراده و منظور. (غیاث ). مراد. مقدمه و قضیه . (آنندراج ). آهنگ و قصد : و او را پیشنهاد این است و مقصود حق تعالی خود چیزی دیگر. (ف
پیشنهادفرهنگ فارسی عمید۱. طرح، نقشه، و آنچه به فکر کسی برسد و برای رسیدگی به نظر شخص دیگر برساند که پس از تصویب و موافقت وی اجرا شود.۲. نامهای که خریدار، فروشنده، پیمانکار، یا داوطلب کاری به کس دیگر یا به مؤسسه یا ادارهای بنویسد و آمادگی و شرایط خود را برای آن معامله یا عهدهدار شدن آن کار اعلام کند.
پیشنهاددیکشنری فارسی به انگلیسیapproach, bid, offer, offering, proffer, proposition, recommendation, suggestion
پیشنهادلغتنامه دهخداپیشنهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) اندیشه ای که آدمی بر نفس خود عرضه کند. قصد. اراده و منظور. (غیاث ). مراد. مقدمه و قضیه . (آنندراج ). آهنگ و قصد : و او را پیشنهاد این است و مقصود حق تعالی خود چیزی دیگر. (ف
پیشنهادفرهنگ فارسی عمید۱. طرح، نقشه، و آنچه به فکر کسی برسد و برای رسیدگی به نظر شخص دیگر برساند که پس از تصویب و موافقت وی اجرا شود.۲. نامهای که خریدار، فروشنده، پیمانکار، یا داوطلب کاری به کس دیگر یا به مؤسسه یا ادارهای بنویسد و آمادگی و شرایط خود را برای آن معامله یا عهدهدار شدن آن کار اعلام کند.
پیشنهاددیکشنری فارسی به انگلیسیapproach, bid, offer, offering, proffer, proposition, recommendation, suggestion