چسب الکلسنجsweat patchواژههای مصوب فرهنگستانچسبی که ازطریق جذب عرق پوست، مقدار الکل موجود در آن را میسنجد
عرقِ بارcargo sweatواژههای مصوب فرهنگستانرطوبتی که در هنگام ورود کشتی از منطقۀ سرد به منطقۀ گرم، در نتیجۀ دیرتر گرم شدن بار نسبت به محیط، بر روی بار مینشیند
هراش قلعtin sweatواژههای مصوب فرهنگستاندانههای قلع بر روی سطح قطعۀ ریختگی برنزی ناشی از جدانشینی معکوس
لخملغتنامه دهخدالخم . [ ل ُ ] (ع اِ) ماهیی است دریایی و کوسج خوانند. (منتهی الارب ). کوسج . کوسه . (فارسی آن پیشواذ است ). جمل البحر. فیشوا. پیشواذ.ضرب من السمک خبیث له ذنب طویل یضرب به و یسمی جمل البحر. (الجماهر بیرونی ص 143) : و فی