پردازشلغتنامه دهخداپردازش . [ پ َ زِ ] (اِمص ) توجه . اشتغال : به سه روز شاه جهان را ز رزم نبد ایچ پردازش خواب و بزم . فردوسی .ولی این کلمه بیش از یکجای نیامده و ظاهراً تصحیفی است و شاید اصلاً در این بیت پرواش از... بوده است .
پردازشفرهنگ فارسی معین(پَ زِ) (اِمص .) 1 - به کاری دست زدن ، آهنگ کاری کردن . 2 - انجام دادن مجموعه ای از عملیات مختلف روی اطلاعات و داده ها در کامپیوتر.
پردازش تصویرimage processingواژههای مصوب فرهنگستانمجموع عملیاتی که میتوان بر روی عکس یا تصویر انجام داد
پردازش دستهایbatch processingواژههای مصوب فرهنگستانپردازش یکجای گروهی از دادهها به جای پردازش تکتک آنها