شباللغتنامه دهخداشبال . [ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ شِبل . شیربچه وقتی که شکار کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به شبل شود.
سباللغتنامه دهخداسبال . [ س ِ ] (ع اِ)ج ِ سبلة. (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث ) : به نیم گرده بروبی بریش بیست کنشت بصد کلیچه سبال تو شو که روب نرفت . عماره ٔ مروزی .لاف تو ما را بر آتش بر نهادکآن سبال چرب تو بر کنده باد. <p c
هواگَرد پیشبالدارcanard 2واژههای مصوب فرهنگستانهواگَردی که دارای بال کوچکی در جلوی بال اصلی است متـ . پیشبالدار