پیش انداختنلغتنامه دهخداپیش انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تقدم دادن . مقدم داشتن . جلو انداختن . سبقت دادن . پیش افکندن . زودتر از موعد مقرر داشتن . پیش از هنگام موعود مقرر داشتن چنا
سر پیش انداختنلغتنامه دهخداسر پیش انداختن . [ س َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) سر فروافکندن . سر بزیر انداختن : نخواهی که باشی چو دف روی ریش چو چنگ ای برادر سر انداز پیش .سعدی .
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری ). برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بگفته ٔ رشیدی لیف خرما، اما در
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) ساحل . کنار : بیامد تهمتن به توران زمین خرامید تا پیش دریای چین . فردوسی .ز خرگاه تا پیش دریای چین ترا بخشم و گنج ایران زمین . فردوسی .ز کشمیر تا پیش
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) ضمه و تلفظ آن «اُ» باشد. ضم ّ (حرکت ). رفع (اِعراب ). یکی از سه حرکت حروف ، دو حرکت دیگر زبر یا فتح و زیر یا کسر است . نیز رجوع به تاریخ تمدن اسلام ج
سر پیش انداختنلغتنامه دهخداسر پیش انداختن . [ س َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) سر فروافکندن . سر بزیر انداختن : نخواهی که باشی چو دف روی ریش چو چنگ ای برادر سر انداز پیش .سعدی .
پیش افکندنلغتنامه دهخداپیش افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیش انداختن . || پایین افکندن . فرود آوردن سر و جز آن : خجل گشتتان دل ز کردار خویش فکندید یکسر سر از شرم پیش . فردوسی .رجو