پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری ). برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بگفته ٔ رشیدی لیف خرما، اما در
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) ساحل . کنار : بیامد تهمتن به توران زمین خرامید تا پیش دریای چین . فردوسی .ز خرگاه تا پیش دریای چین ترا بخشم و گنج ایران زمین . فردوسی .ز کشمیر تا پیش
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) ضمه و تلفظ آن «اُ» باشد. ضم ّ (حرکت ). رفع (اِعراب ). یکی از سه حرکت حروف ، دو حرکت دیگر زبر یا فتح و زیر یا کسر است . نیز رجوع به تاریخ تمدن اسلام ج
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) قُبُل . مقابل پس ، دُبُر. مقابل پشت . || بخش قدامی . مقابل قسمت خلفی از چیزی : بدرد همی پیش پیراهنش درخشان شود آتش اندر تنش . فردوسی .عقوة، ساحة؛ پیش
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) نام هر یک از چهار دندان که دو بر بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند.
قدملغتنامه دهخداقدم . [ق َ ] (ع اِ) جامه ای است سرخ . (منتهی الارب ). ثوب احمر. (اقرب الموارد). || (مص ) پیش درآمدن . قدوم . || بسیار پیش نمودن . (منتهی الارب ).
پشت نمودنلغتنامه دهخداپشت نمودن . [ پ ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت بنمودن ؛ برگشتن . بازگشتن . روی برگردانیدن . روگردان شدن . (برهان قاطع). اِعراض . ادبار. پشت کردن : ز پ
عذیطةلغتنامه دهخداعذیطة. [ ع َذْ ی َ ] (ع مص ) حدث کردن وقت جماع .پلیدی یا انزال نمودن پیش از دخول . (منتهی الارب ).
جان بدستارچه دادنلغتنامه دهخداجان بدستارچه دادن . [ ب ِ دَ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جان بشکرانه دادن و پیش کش نمودن باشد. (برهان ) (آنندراج ). جان تقدیم کردن . (ناظم الاطباء) : جان
تسفرلغتنامه دهخداتسفر. [ ت َ س َف ْ ف ُ ] (ع مص ) بسفر رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || میان مغرب و عشا چریدن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن ال