پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری ). برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بگفته ٔ رشیدی لیف خرما، اما در
پیشلغتنامه دهخداپیش . (اِ) ساحل . کنار : بیامد تهمتن به توران زمین خرامید تا پیش دریای چین . فردوسی .ز خرگاه تا پیش دریای چین ترا بخشم و گنج ایران زمین . فردوسی .ز کشمیر تا پیش
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ
پیشلغتنامه دهخداپیش . (ق ) جلو. نزدیک . قریب . نزدیکتر. به فاصله ٔ کمتر از کسی یا چیزی : سر دست بگرفت و پیشش کشیداز آنجایگه پیش خویشش کشید. فردوسی .گرفتند بازوش با بند تنگ کشید
خوردنلغتنامه دهخداخوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مو
کارلغتنامه دهخداکار. (اِ) آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار. (ناظم الاطباء). آنچه کرده و بجا آورده شود که الفاظ دیگرش عمل و فعل
قبللغتنامه دهخداقبل . [ ق َ ب َ ] (ع مص ) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاهه ٔ چشم . (منتهی الارب )(آنندراج ). پیش آمدگی سیاهه ٔ چشم بر بینی . (منتهی الارب ). یا قبل مانند حول است