پیش گرفتنلغتنامه دهخداپیش گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ستدن قبل از وقت مقرر. قبل از موعد معهود گرفتن : استسلاف ؛ بها پیش گرفتن . (از منتهی الارب ). || برابر گرفتن . مقابل خود قر
چشم پیش گرفتنلغتنامه دهخداچشم پیش گرفتن . [ چ َ / چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چشم پوشیدن و خجل شدن . (ناظم الاطباء).
در پیش گرفتنلغتنامه دهخدادر پیش گرفتن . [ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) قبول کردن . اجابت نمودن . || تحمل کردن . || پیشنهاد خود کردن . (ناظم الاطباء).
چشم پیش گرفتنلغتنامه دهخداچشم پیش گرفتن . [ چ َ / چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چشم پوشیدن و خجل شدن . (ناظم الاطباء).
در پیش گرفتنلغتنامه دهخدادر پیش گرفتن . [ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) قبول کردن . اجابت نمودن . || تحمل کردن . || پیشنهاد خود کردن . (ناظم الاطباء).
anticipatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
anticipatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی می کند، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر