لغتنامه دهخدا
ملوک . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَلِک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ِ ملک . پادشاهان . (ناظم الاطباء) : اینجا بدین ناحیت زبان پارسی است و ملوکان این جانب ملوک عجم اند. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).چون که یکی تاج و بساک ملوک باز یکی کوفته