چناغلغتنامه دهخداچناغ . [ چ َ / چ ُ ](اِ) نوعی از ماهی باشد. (برهان ). نوعی از ماهی دریایی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از ماهی دریایی که اره ماهی نیز گویند. (ناظم الاطباء) : چو برزد سر از کوه رخشان چراغ زمین شد به کردار
چناقلغتنامه دهخداچناق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر که در 36 هزارگزی کلیبر واقع است . کوهستانی و هوایش معتدل است و 18 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ سلین چای . محصولش غلات . شغل اهالی
چناقچیلغتنامه دهخداچناقچی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز که در 9 هزارگزی خاور خداآفرین و 33 هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر واقع است . کوهستانی و گرمسیر است و 51</
پیچ واپیچلغتنامه دهخداپیچ واپیچ . (ص مرکب ) پیچ و واپیچ . پیچاپیچ . پیچ درپیچ . پیچ پیچ . پرپیچ . پیچناک . با پیچهای بسیار. بسیار بدین سوی و آن سوی گردنده . || خم اندرخم . شکن برشکن . || درهم . بهم پیچیده . حلقه زده چون مار.