پیپرسشtag questionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ساخت پرسشی که به پایان جمله افزوده میشود تا نظر انکاری یا تأییدی مخاطب به دست آید
ریسشلغتنامه دهخداریسش . [ س ِ ] (اِمص ) حاصل مصدر قلیل الاستعمال رشتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشتن و ریسیدن شود.
رسشلغتنامه دهخدارسش . [ رَ س ِ ] (اِمص ) رسیدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). رسایی و رسیدن . (آنندراج ) : نتوان بتو رسیدن جانا همی در آفتاب وماه رسش کی توان . مسعودسعد.|| ورود و رسیدگی . || اتفاق و عارضه . || سرگذشت . (ناظم ا
پرسشلغتنامه دهخداپرسش . [ پ ُ س ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پرسیدن . عمل پرسیدن . سؤال . مسألت . مَسألَه . اقتراح . استفسار. پژوهش . استعلام . استخبار. استطلاع . تحقیق : بپرسش یکی پیش دستی کنیم از آن به که در جنگ سستی کنیم . فردوسی .<br