چابک سواریلغتنامه دهخداچابک سواری . [ ب ُ س َ / س ُ ] (حامص مرکب ) جلدی و چالاکی .مهارت در سواری و تربیت اسب . سوارکاری : گران جوشن و خود گردی گزین بچابک سواری ربودی ز زین . اسدی (گرشاسبنامه ص <span class="hl" d
چابک سوارلغتنامه دهخداچابک سوار. [ ب ُ س َ ] (ص مرکب ) سوارکار. ماهر و چالاک در سواری . رایض و سوقان دهنده ٔ اسب : به میدان دین اندر، اسب سخن رااگر خوب چابکسواری بگردان . ناصرخسرو.ازینست جانت ز دانش پیاده از این تو به تن جلد و چابکس
چابک سواریلغتنامه دهخداچابک سواری . [ ب ُ س َ / س ُ ] (حامص مرکب ) جلدی و چالاکی .مهارت در سواری و تربیت اسب . سوارکاری : گران جوشن و خود گردی گزین بچابک سواری ربودی ز زین . اسدی (گرشاسبنامه ص <span class="hl" d
اسبدوانیhorse racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی در مسیری مشخص که هدف آن تعیین سریعترین اسب و چابکسوار آن است متـ . چابکسواری