چاردستلغتنامه دهخداچاردست . [ دَ ] (اِمرکب ) کنایه است از چارعنصر. چارآخشیج : این هفت قواره ٔ شش انگشت یکدیده ٔ چاردست و نه پشت .نظامی (لیلی و مجنون ).
چاردست وپالغتنامه دهخداچاردست وپا. [ دَ ت ُ ] (ص مرکب ) روشی در راه رفتن چون روش سگ و گوسفند و اسب و جز آن . شیوه ٔ راه رفتنی چون راه رفتن حیوانات .
چاردست وپا رفتنلغتنامه دهخداچاردست وپا رفتن .[ دَ ت ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن آدمی بر روی دو دست و دو پای چون ستور. کف هردو دست و هر دو پای را بر زمین نهاده رفتن . راه رفتن کودکانی که تازه به راه میافتند و راه رفتن آدمی بشیوه ٔ راه رفتن چارپایان .
چهاردست وپا رفتنلغتنامه دهخداچهاردست وپا رفتن . [ چ َ / چ ِ دَ ت ُ رَت َ ] (مص مرکب ) خمیده بر دو دست و دو پا قرار گرفتن همچون ستوران و حرکت کردن . مانند ستور رفتن . چون چهارپایان حرکت کردن . رجوع به چاردست و پا رفتن شود.
چاردستلغتنامه دهخداچاردست . [ دَ ] (اِمرکب ) کنایه است از چارعنصر. چارآخشیج : این هفت قواره ٔ شش انگشت یکدیده ٔ چاردست و نه پشت .نظامی (لیلی و مجنون ).
چاردستلغتنامه دهخداچاردست . [ دَ ] (اِمرکب ) کنایه است از چارعنصر. چارآخشیج : این هفت قواره ٔ شش انگشت یکدیده ٔ چاردست و نه پشت .نظامی (لیلی و مجنون ).