چاردهملغتنامه دهخداچاردهم . [ دَ هَُ ] (عدد ترتیبی مرکب ، ص نسبی ) مخفف چهاردهم . چیزی که در مرتبه ٔ چهارده واقع شود. (ناظم الاطباء). || بدر و ماه تمام . (ناظم الاطباء).
چاردهمیلغتنامه دهخداچاردهمی . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) هر چیز که در مرتبه ٔ چاردهم واقع شود. مرتبه ای بین سیزدهم و پانزدهم .
هردملغتنامه دهخداهردم . [ هََ دَ ] (ق مرکب ) هر لحظه . هرساعت . هر آن . پیوسته . پشت سر هم . پیاپی . متواتراً. (یادداشت به خط مؤلف ) : چو با او تو پیوسته ٔ خون شوی از این پایه هردم به افزون شوی . فردوسی .یا در این غم که مرا هردم ه
چاردهمیلغتنامه دهخداچاردهمی . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) هر چیز که در مرتبه ٔ چاردهم واقع شود. مرتبه ای بین سیزدهم و پانزدهم .
چاردهمینلغتنامه دهخداچاردهمین . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) مخفف چهاردهمین . چاردهمی . چیزی در مرتبه ٔ چهاردهم .
چهاردهملغتنامه دهخداچهاردهم . [ چ َ/ چ ِ دَ هَُ ] (عدد ترتیبی مرکب ، ص نسبی ) (مرکب از:چهارده + میم ماقبل مضموم ، پسوند عدد ترتیبی ) و مراد از آن بیان مرتبه ٔ عدد است . رجوع به چاردهم شود.
چاردهمیلغتنامه دهخداچاردهمی . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) هر چیز که در مرتبه ٔ چاردهم واقع شود. مرتبه ای بین سیزدهم و پانزدهم .
چاردهمینلغتنامه دهخداچاردهمین . [ دَ هَُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) مخفف چهاردهمین . چاردهمی . چیزی در مرتبه ٔ چهاردهم .