چارچوب خوانشreading frameواژههای مصوب فرهنگستانهر یک از سه چارچوب ممکن خواندن یک توالی نوکلئوتیدی به شکل رمزههای سهگانه متـ . خوانه
حروبلغتنامه دهخداحروب . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَرْب . رزمها. جنگها. کارزارها : با لشکری خبیر به تجارب خطوب و بصیر به عواقب حروب ... بدان حدود رفتند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . طهران ص 342).-
چارچوبلغتنامه دهخداچارچوب . (اِ مرکب ) هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج ). چارچوب در. چارچوبه . حاشیه ٔ چوبین در که دو مصراع یا لت [ ت ِ ] در یک لته در آن جای گیرد. دریواس . (برهان ). || چهار قطعه چوبی که در حاشیه ٔ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء).
پاروبلغتنامه دهخداپاروب . (اِ) بمعنی پاروست که زن پیر و بیل چوبین باشد. (برهان ). و رجوع به پارو شود.
اروبلغتنامه دهخدااروب . [ اَ وَ ] (ع ص ) رجل اروب ؛ شوریده عقل . (مهذب الاسماء). مرد سرگشته و شوریده رای .
چارچوبگردانی خوانشreading frame shift, frame shift, phase shiftواژههای مصوب فرهنگستانتغییر چارچوب خواندن در نتیجۀ برخی جهشها متـ . خوانهگردانی
چارچوب خوانش بازopen reading frame, ORFواژههای مصوب فرهنگستانتوالی نوکلئوتیدی شامل رمزۀ آغاز و پایان و توالیهای حدّفاصل آنها متـ . خوانۀ باز
چارچوب خوانش بستهblocked reading frame, closed reading frameواژههای مصوب فرهنگستانخوانهای که رمزۀ پایان آن نابجا یا پیشرس است و مانع از ترجمۀ پروتئین میشود متـ . خوانۀ بسته
چارچوب خوانش ناشناختهunidentified reading frame, unassigned reading frame, URFواژههای مصوب فرهنگستانتوالی ژنمانند با رمزههای آغاز و پایان صحیح و کارکرد ناشناخته متـ . خوانۀ ناشناخته
چارچوبلغتنامه دهخداچارچوب . (اِ مرکب ) هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج ). چارچوب در. چارچوبه . حاشیه ٔ چوبین در که دو مصراع یا لت [ ت ِ ] در یک لته در آن جای گیرد. دریواس . (برهان ). || چهار قطعه چوبی که در حاشیه ٔ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء).
چارچوبframeworkواژههای مصوب فرهنگستانساختاری از روابط توصیفی یا علّی میان عناصر یک مفهوم برای درک بهتر آن
چارچوبلغتنامه دهخداچارچوب . (اِ مرکب ) هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج ). چارچوب در. چارچوبه . حاشیه ٔ چوبین در که دو مصراع یا لت [ ت ِ ] در یک لته در آن جای گیرد. دریواس . (برهان ). || چهار قطعه چوبی که در حاشیه ٔ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء).
چارچوبframeworkواژههای مصوب فرهنگستانساختاری از روابط توصیفی یا علّی میان عناصر یک مفهوم برای درک بهتر آن