چالاب زردلغتنامه دهخداچالاب زرد. (اِخ )دهی است از دهستان بیجنوند بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام که در 23 هزارگزی جنوب خاوری چرداول کنار راه مالرو بیجنوند به چرداول واقع شده . کوهستانی و گرمسیر است و 240 تن سکنه دارد. آبش از چاه و
حلائبلغتنامه دهخداحلائب . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) جماعتهای مردم . (منتهی الارب ).- حلائب العرب ؛ المسلمون الاولون . (الامتاع ).|| اولاد عم . || ج ِ حلوبة. رجوع به حلوبة شود. || ج ِ حلبة. (منتهی الارب ). رجوع به حلبة شود.
حلابلغتنامه دهخداحلاب . [ ح ِ ] (ع اِ) شیردوشه . (منتهی الارب ). شیردوشه یعنی ظرفی که در وی شیر دوشند. (آنندراج ). || شیر دوشیده . (از منتهی الارب ). || (مص ) دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار که در 5 هزارگزی شمال باختری حسن آباد سوگند و کنار راه مالرو سلطان آباد به ده ویران واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصول
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِ مرکب ) گودالی که آب باران یا آب سیل و غیره در آن مانده و جمع شده باشد. چاله آب . گودال آب .
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار که در 5 هزارگزی شمال باختری حسن آباد سوگند و کنار راه مالرو سلطان آباد به ده ویران واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصول
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِ مرکب ) گودالی که آب باران یا آب سیل و غیره در آن مانده و جمع شده باشد. چاله آب . گودال آب .
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کزران رود شهرستان تویسرکان که در 12 هزارگزی باختر شهرستان تویسرکان و 5 هزارگزی راه شوسه تویسرکان به کرمانشاه واقع شده . کوهستانی و سردسیر است . 337<
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 2 هزارگزی خاور گلیم کبود واقع شده و فعلاً مخروبه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) نام محلی است در کنار راه همدان و کرمانشاه میان سیه کله و نوکان که در 548500 گزی تهران واقع شده .
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار که در 5 هزارگزی شمال باختری حسن آباد سوگند و کنار راه مالرو سلطان آباد به ده ویران واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصول
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِ مرکب ) گودالی که آب باران یا آب سیل و غیره در آن مانده و جمع شده باشد. چاله آب . گودال آب .
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کزران رود شهرستان تویسرکان که در 12 هزارگزی باختر شهرستان تویسرکان و 5 هزارگزی راه شوسه تویسرکان به کرمانشاه واقع شده . کوهستانی و سردسیر است . 337<
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 2 هزارگزی خاور گلیم کبود واقع شده و فعلاً مخروبه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) نام محلی است در کنار راه همدان و کرمانشاه میان سیه کله و نوکان که در 548500 گزی تهران واقع شده .