چاپوک دستلغتنامه دهخداچاپوک دست . [ دَ ] (ص مرکب ) چابکدست . ماهر. تردست . کنایه از هنرمند یا صنعتگری که در صنایع دستی مهارت و استادی به کمال دارد : چه چاپوک دستی است بازی سگال که در پرده داند نمودن خیال .اسدی (ازانجمن آرای ناصری ).
چگاوکلغتنامه دهخداچگاوک . [ چ َ وَ ] (اِ) لهجه ای از چکاوک وچکاو و چکاوه . رجوع به چکاوک و چکاو و چکاوه شود.
چاپوقلغتنامه دهخداچاپوق . (اِ) تیریز. تیریز جامه . تیریج . دخریص . تخریص . || گودی زیر بغل . (ناظم الاطباء).
چاپوقلغتنامه دهخداچاپوق . (اِخ ) دهی جزء دهستان ایجرود بخش حومه ٔ شهرستان زنجان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری زنجان و 11 هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی - سردسیر با 262 تن سکنه . آب آن از ر