چرخندگیلغتنامه دهخداچرخندگی . [ چ َ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) حرکت دورانی . دوران . گردش دوری . عمل چرخیدن و حرکت دورانی کردن . گردندگی . رجوع به چرخ و چرخنده شود.
باد چرخندیcyclonic windواژههای مصوب فرهنگستانباد پادساعتگَرد در نیمکرۀ شمالی و ساعتگَرد در نیمکرۀ جنوبی حول کمفشارها
مقیاس چرخندیcyclonic scaleواژههای مصوب فرهنگستانمقیاس سامانههای پُرفشار و کمفشار کوچنده یا امواج چرخندی وَردسپهر با طولِموج 1000 تا 4000 کیلومتر متـ . مقیاس همدیدی synoptic scale
چرخندهلغتنامه دهخداچرخنده . [ چ َ خ َ دَ / دِ ] (نف ) چرخ زننده . دوار. گردان . گردنده . گردگردان . آنکه بدور خود یا بدور دیگری چرخد. رجوع به چرخ و چرخندگی شود.
پرخندهلغتنامه دهخداپرخنده . [ پ ُ خ َدَ / دِ ] (ص مرکب ) (لب ...) سخت خندان : لب سام سیندخت پرخنده دیدهمه بیخ کین از دلش کنده دید.فردوسی .
چرخندهلغتنامه دهخداچرخنده . [ چ َ خ َ دَ / دِ ] (نف ) چرخ زننده . دوار. گردان . گردنده . گردگردان . آنکه بدور خود یا بدور دیگری چرخد. رجوع به چرخ و چرخندگی شود.