چسیدنلغتنامه دهخداچسیدن . [ چ ُ دَ ] (مص ) چس دادن . فسوه دادن . تس دادن . باد بیصدا و بدبوی از مقعد برون دادن . رجوع به چس و چس دادن شود.
آببذرافشانیhydro seeding, hydraulic seedingواژههای مصوب فرهنگستانکشت بذر ازطریق مخلوط کردن آن با آب و پاشیدن آن بر روی خاک
بذرپاشی هواییaerial seeding, aerial sowing, air seedingواژههای مصوب فرهنگستانپاشیدن تخم درختان جنگلی از هوا بهکمک بالگَرد یا هواپیمای سبک مخصوص، بهمنظور احداث جنگل در محل، پس از آمادهسازی بستر کاشت
خط تأمینtrap sidingواژههای مصوب فرهنگستانخط کوری که در امتداد یکی از خطوط فرعی ایستگاه قرار میگیرد تا امکان جایگیری قطار در کل آن خط فراهم شود
خط کناری خصوصیprivate sidingواژههای مصوب فرهنگستانخطی کناری که فرد یا شرکتی آن را خریداری یا اجاره کرده است
بختبندی 2seeding 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند رتبهبندی در ورزشهای انفرادی یا تیمی برای تنظیم جدول مسابقات و دستهبندی تیمهای ورزشی براساس بخت اکتسابی برای انجام قرعهکشی و گروهبندی
چس دادنلغتنامه دهخداچس دادن . [ چ ُ دَ ] (مص مرکب ) چسیدن . باد بدبوی و بیصدا از مقعد برون دادن . فسوه دادن . رجوع به چس و چسیدن شود.
تسیدنلغتنامه دهخداتسیدن . [ ت ِ دَ ] (مص ) رها کردن حیوان هوای گنده ٔ معده را از فرود سوی با آوازی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).گویا لهجه ای در کلمه ٔ چُسیدن باشد که بی آواز است .
ورچسیدنلغتنامه دهخداورچسیدن . [ وَ چ ُ دَ ] (مص مرکب ) مصدر لازم ورچسوندن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ورچسوندن شود.