چسی آمدن

مترادف

۱. پز دادن، فیس کردن، افاده فروختن
۲. تفاخر کردن، فخرفروختن
۳. خودنمایی کردن، متکبرانه رفتار کردن

جست‌وجوی دقیق

چسی آمدن

لغت‌نامه دهخدا

چسی آمدن . [ چ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، لاف و گزاف زدن . پز دادن . قمپز آمدن . خودنمایی و خودستایی کردن . فیس و تکبر کردن . افاده ، در تداول عامه .

چسی آمدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

boast, vaunt

چسی آمدن

فرهنگ فارسی معین

(چُ. مَ دَ) (مص ل .) به طور احمقانه ای به خود بالیدن .

چسی آمدن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. پز دادن، فیس کردن، افاده فروختن ۲. تفاخر کردن، فخرفروختن ۳. خودنمایی کردن، متکبرانه رفتار کردن

جست‌وجوی هم‌آوا

سوپ داغ

hot soup

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بوده‌اند

سوپ ژلاتینی

gelatinous soup

واژه‌های مصوب فرهنگستان

محلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است

سایه‌انداز

shed

واژه‌های مصوب فرهنگستان

بخشی که برای افزایش فاصلة خزشی از تنة مقره بیرون زده است

سامانة مهار پس‌روی

hill holder, hill hold control, hill-start assist control, HHC, hill-start assist, HSA, hill-start control

واژه‌های مصوب فرهنگستان

سامانه‌ای که با ترمزگیری خودکار به مدت چند ثانیه، از حرکت ناخواستة رو به عقب خودرو در سربالایی‌ها جلوگیری می‌کند اختـ . س. م. پ. HAC

بوزون X

boson X

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← بوزون اَبَرسنگین

جست‌وجوی متن

چسی

لغت‌نامه دهخدا

چسی . [ چ ُ ] (حامص ) پُز و افاده ٔ بسیار و لاف و گزاف . در تداول عامه اصطلاحی است که بیشتر با فعل آمدن بیان شود. رجوع به چسی آمدن شود.

جست‌وجوی هم‌آغاز

چسی

لغت‌نامه دهخدا

چسی . [ چ ُ ] (حامص ) پُز و افاده ٔ بسیار و لاف و گزاف . در تداول عامه اصطلاحی است که بیشتر با فعل آمدن بیان شود. رجوع به چسی آمدن شود.

چسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bravado, vaunt

چسی

فرهنگ فارسی معین

(چُ) (حامص .) (عا.) لاف و گزاف بیهوده .

چسی

گویش مازنی

پز دادن – پز آمدن

چسی

گویش مازنی

۱دور برداشتن ۲خشم ۳دروغین

جست‌وجوی هم‌قافیه

چسی

لغت‌نامه دهخدا

چسی . [ چ ُ ] (حامص ) پُز و افاده ٔ بسیار و لاف و گزاف . در تداول عامه اصطلاحی است که بیشتر با فعل آمدن بیان شود. رجوع به چسی آمدن شود.

چسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bravado, vaunt

چسی

فرهنگ فارسی معین

(چُ) (حامص .) (عا.) لاف و گزاف بیهوده .

چسی

گویش مازنی

پز دادن – پز آمدن

چسی

گویش مازنی

۱دور برداشتن ۲خشم ۳دروغین

ترجمه مقاله