چس فیللغتنامه دهخداچس فیل . [ چ ُ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دانه های ذرت بوداده که پف کرده و سفید است . (فرهنگ نظام ). در تداول عامه ، ذرت خشک بوداده را گویند. ذرت بوداده .
موج SS waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج لرزهای حجمی که در آن راستای ارتعاش ذرات بر راستای انتشار عمود است
نشانۀ گِلوبرفmud and snow,M&S, M/S, M+Sواژههای مصوب فرهنگستاننشانهای بر دیوارۀ تایر که مشخص میکند تایر در زمستان، در هنگام برف و گل و سرما، کارکرد مطلوبی دارد
وضعیت رزمیbattle station(s)/ battlestation(s)واژههای مصوب فرهنگستانوضعیت آمادهباشی که در آن خدمة پرواز در داخل اتاقک خلبان حضور دارند و هواگرد خودی، بهصورت موتورخاموش، در نزدیکی یا در ابتدای باند پرواز قرار دارد و قادر است در مدت کمتر از پنج دقیقه پرواز کند
تلسکوپ پرتوایکسX-ray telescope, X-ray multi-mirror telescopeواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای آشکارسازی پرتوهای ایکس
روس فیللغتنامه دهخداروس فیل . (ص مرکب ) در اصطلاح سیاسی کسی را گویند که طرفدار نفوذ روسها باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). رسوفیل در تداول عامه :منکه آقای نظام الملکم قلزم بیطرفی را فلکم نه رسوفیلم و نه انگلوفیل چس فیلم چس فیلم چس فیل .
چسلغتنامه دهخداچس . [ چ ُ ] (اِ) گوز بی صدا باشد. (آنندراج ) (غیاث ). بادی که از مقعد انسان یا حیوان بی صدا برآید. (فرهنگ نظام ). باد بدبویی که بیصدا از سوراخ مقعد خارج شود. فسوه . تِس . رجوع بفسوه شود. || بادی که بیصدا از فضائی رها شود. (ناظم الاطباء).
چپ چسلغتنامه دهخداچپ چس . [ چ َ چ ُ ] (ص مرکب ) لفظی است تحقیر را. اصطلاح عامیانه ای در مورد تحقیر وتمسخر مخاطب . اصطلاح تحقیر که بیشتر مازندرانیان را گویند: چپ چس مازندران .
چسلغتنامه دهخداچس . [ چ ُ ] (اِ) گوز بی صدا باشد. (آنندراج ) (غیاث ). بادی که از مقعد انسان یا حیوان بی صدا برآید. (فرهنگ نظام ). باد بدبویی که بیصدا از سوراخ مقعد خارج شود. فسوه . تِس . رجوع بفسوه شود. || بادی که بیصدا از فضائی رها شود. (ناظم الاطباء).
شال چسلغتنامه دهخداشال چس . [ چ ُ ] (اِ مرکب ) مخفف شغال چس . نام قسمی از تنگرس باشد که آن را در آمل بدین نام خوانند و آن نوعی از درخت بادام کوهی است که بنام ارژن نیز خوانده شود. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 261 و درختان جنگلی ایر
شغال چسلغتنامه دهخداشغال چس . [ ش َ چ ُ ] (اِ مرکب ) درختچه ای است در دره ٔ کتول و جنگلهای مازندران . (یادداشت مؤلف ).
کیچسلغتنامه دهخداکیچس . [ چ ِ ] (اِخ ) نژاد بومی کشور گواتمالا است . ویرانه های معابد و اهرامی که از این قوم بر جای مانده است نماینده ٔ تمدن درخشان آنان می باشد. (از لاروس ).