چلاسیلغتنامه دهخداچلاسی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان بخش شهرستان تنکابن که در8 هزارگزی جنوب باختری تنکابن واقع است . جلگه و معتدل و مرطوب است و 210 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔتبرم . محصولش برنج ، مرکبات و چای . شغل
لاسیلغتنامه دهخدالاسی . (ص نسبی ) که لاس زدن خوی دارد. آنکه لاس زند. آنکه به نظر ریبه در نامحرم نگاه کند. (در تداول عوام ). چشم چران . نظرباز. || آنکه ملاعبه کند با خوبرویان . آنکه ملامسه کند با آنان . دست باز.
لاسیلغتنامه دهخدالاسی . [ س َ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ماین .از ولایت ماین به فرانسه . دارای 1726 تن سکنه است .
لاشیلغتنامه دهخدالاشی ٔ. [ ش َی ْءْ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + شی ٔ) هیچ . مقابل شی ٔ. ناچیز. نچیز. نیست . معدوم . (آنندراج ) (در تداول شعرا گاهی بدون همزه استعمال شود) : مالش همه لاشی شد و ملکش همه ناچیزدشمن بفضول آمد و بدگوی بگفتار. فرخی .<
لیاسیلغتنامه دهخدالیاسی .(اِخ ) دهی جزء دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در شصت هزارگزی جنوب رودسر و 24هزارگزی جنوب خاوری سی پل . کوهستانی ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی دارای 320 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول