چیلانگرلغتنامه دهخداچیلانگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که چیلان یعنی آلات و ادوات آهنی سازد. چیلان ساز. آنکه افزار آهنین کوچک سازد. چیلانی : ز چیلانگرم شعله در جان گرفت دلم آتش از آب حیوان گرفت . وحید (ازآنندراج ).رجوع به چیلان شود.
لانگرلغتنامه دهخدالانگر. (اِخ ) کرسی ولایت «مارن علیا» نزدیک مارن . دارای راه آهن و 7558 تن سکنه است .
شیلاندرواژهنامه آزادنام اصلی شیلاندر ، چیلاندره می باشد که نام تاریخی چهل آهنگر است که با توجه به گذز زمان به چلانگر وچلاندر تغییر بافته است