چلمنلغتنامه دهخداچلمن . [ چ ُ م َ ] (ص ) چِل . در تداول عامه ، کسی که زود فریب خورد. گول . در اصطلاح عوام ؛ مرادف پخمه و پپه و پفیوز است . فریب خوار. آنکه به فریب مال وی توان ستد.غَیّی . نادان . سفیه . ابله . هپل هپو. ضعیف عقل . دبنگ . هالو. خل . و رجوع به پخمه و پپه و چل و چلمنی شود.
چلمنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیحال، بیدستوپا، دستوپاچلفتی، سست، سستعنصر، نالایق ≠ زبروزرنگ ۲. ابله، بله، پخمه، کمعقل، کانا ≠ باهوش، عاقل
نمسنج لیمن ـ آلفاLyman-alpha hygrometerواژههای مصوب فرهنگستاننمسنجی که با جذب تابش بهکمک بخار آب در خط لیمن ـ آلفا، یعنی خط گسیل اتمی هیدروژن در 121/567 نانومتر، کار میکند
پیلمنلغتنامه دهخداپیلمن . [ ل ِ م ِ ] (اِخ ) نام چند تن از پادشاهان خطه ٔ قدیم پافلاگونیا که نام جدید آن قسطمونیا است . (قاموس الاعلام ترکی ).
لچمنلغتنامه دهخدالچمن . [ ] (اِخ ) نام برادر رام یا رامچند و این رام پسر و ولیعهد محبوب راجه ٔ جسرت و یکی از اوتاد یعنی مظاهر پروردگار یا خود پروردگار که بصورت شیر برای تنبیه دیوان مردم خوار به زمین آمد. (سبک شناسی ج 3 ص 264)
پلمنلغتنامه دهخداپلمن . [ پ ُ ل ِ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از حکمای یونان باستان . مولد وی در حدود سال 340 ق . م . و وفات در 273. وی از شاگردان کسنوکراتس است و پس از وی به ریاست حوزه ٔ درس استاد رسید. کراتس و کرانتر و زنون و ارسز
پلمنلغتنامه دهخداپلمن . [ پ ُ ل ِ م ُ ] (اِخ ) آنطونیوس . نام یکی از سوفسطائیان یونان که از 98 تا 138م . در ازمیر بتدریس پرداخته و دو گفتار از وی در دست است .
چلمنیلغتنامه دهخداچلمنی . [ چ ُ م َ ] (حامص ) در تداول عامه ، به معنی گولی و سادگی و پخمگی است . فریب خوارگی . ابلهی . سفاهت . پفیوزی . و رجوع به چلمن شود.
چلمنیلغتنامه دهخداچلمنی . [ چ ُ م َ ] (حامص ) در تداول عامه ، به معنی گولی و سادگی و پخمگی است . فریب خوارگی . ابلهی . سفاهت . پفیوزی . و رجوع به چلمن شود.