لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
چلپ چلپلغتنامه دهخداچلپ چلپ . [ چ ِ ل َ / ل ِ چ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ صوت ) آواز راه رفتن در زمینی که آب کمی در آن باشد. (لغت محلی شوشتر،نسخه ٔ خطی ). صدایی که از شلوار و جامه ٔ تر هنگام راه رفتن یا دویدن برخیزد، یا آوایی که از راه
گیلی گیلیلغتنامه دهخداگیلی گیلی . (ص ) هرچیز گرد گردنده در زبان کودکان . (از یادداشت مؤلف ). قِلی قِلی : گیلی گیلی حوضک . دور و کنار سیزک ...
لپ لپلغتنامه دهخدالپ لپ . [ ل َ ل َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز آش خوردن . || صدا و آواز آب خوردن سگ را گویند.(برهان ). || لف لف . رجوع به لف لف شود.
چلی کردنلغتنامه دهخداچلی کردن . [ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیوانگی یا کودکی کردن . خل خلی کردن . خلبازی درآوردن . کارهای ابلهانه و سفیهانه کردن . و رجوع به چلی شود.
چلیلغتنامه دهخداچلی . [ چ ِ ] (حامص ) به معنی حمق و بی عقلی . (غیاث ازجهانگیری ) (آنندراج ). خلی . چلمنی . احمقی و دیوانگی ، ابلهی . سفاهت . و رجوع به چلی کردن شود. || بعضی به معنی نامردی نوشته اند. (غیاث ) (آنندراج ).
چلیدنفرهنگ فارسی عمید۱. فشرده شدن چیزی آبدار که آب آن بیرون بیاید؛ فشرده شدن.۲. [قدیمی] روان شدن؛ رفتن: ◻︎ از چلچل تو پای من زار شد کچل / من خود نمیچلم تو اگر میچلی بچل (امیرخسرو: لغتنامه: چلیدن).۳. [قدیمی] جنبیدن.۴. [قدیمی] سزاوار گشتن