لکاکلغتنامه دهخدالکاک . [ ل ِ] (ع اِ) انبوهی . || (ص ) شتر ماده ٔ سخت گوشت . ج ، لک ، لِکاک (علی لفظ الواحد). (منتهی الارب ).
لکاکلغتنامه دهخدالکاک . [ ل ِ ] (اِخ ) موضعی است به دیار بنی عامر مربنی نمر را و بدانجا باغی باشد. (از معجم البلدان ).
لکوکلغتنامه دهخدالکوک . [ ل ُ ] (اِ) ج ِ لک که معرب و مفرس لکهه است و آن (یعنی لک ) به هندی نام عدد صدهزار است . (غیاث ).