خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اجانب
فرهنگ فارسی عمید
= اجنبی
-
ارانب
فرهنگ فارسی عمید
= ارنب
-
ارنب
فرهنگ فارسی عمید
۱. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ جنوبی، شامل ۱۲ ستاره.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] = خرگوش
-
بنت العنب
فرهنگ فارسی عمید
شراب انگور؛ می؛ باده؛ بنتالعنقود.
-
پولادسنب
فرهنگ فارسی عمید
آنچه پولاد را بسنبد و سوراخ کند؛ سوراخکنندۀ پولاد: نیزۀ پولادسنب.
-
تجانب
فرهنگ فارسی عمید
دور شدن.
-
تجنب
فرهنگ فارسی عمید
دور شدن؛ دوری گزیدن؛ دوری کردن.
-
جانب
فرهنگ فارسی عمید
۱. پهلو؛ کرانه؛ طرف.۲. جهت.۳. ناحیه.
-
جنب
فرهنگ فارسی عمید
۱. پهلو؛ کنار.۲. (زیستشناسی) غشایی که روی ریهها را میپوشاند و به دیوارۀ داخلی قفسۀ سینه میچسبد.
-
جوانب
فرهنگ فارسی عمید
=جانب
-
چنب
فرهنگ فارسی عمید
۱. سنت.۲. کار خوب؛ عمل نیک.۳. (صفت) [مقابلِ فرض و واجب] مستحب.
-
خاره سنب
فرهنگ فارسی عمید
چیزی که میتواند سنگ خاره را سوراخ کند.
-
خنب
فرهنگ فارسی عمید
= خنبیدن
-
دارسنب
فرهنگ فارسی عمید
= دارکوب
-
دنب
فرهنگ فارسی عمید
= دُم