چنگالهلغتنامه دهخداچنگاله . [ چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) بهمه ٔ معانی چنگال آمده است . (شعوری ) رجوع به چنگال شود.
چنگالهchelateواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی ناجورحلقه که دارای حداقل یک کاتیون فلزی (در هَمتافتها) یا یون هیدروژن است
چنگولهلغتنامه دهخداچنگوله . [ چ َ گ ُ ل ِ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاههای گمرک و مرزبانی بخش مهران شهرستان ایلام است . در 54 هزارگزی جنوب خاور مهران و 4 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ مهران به دهلران واقعاست . کوهستانی و گرمسیر است . پاس
نولیهلغتنامه دهخدانولیه . [ لی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد صلوات اﷲ علیهما. (ابن الندیم ) (یادداشت مؤلف ).
نولهلغتنامه دهخدانوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) به معنی کلام است مطلقاً اعم از آنکه کلام خالق باشد یا مخلوق و به معنی قول هم آمده است در برابر فعل . (برهان قاطع). از دساتیر است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 و نیز رجوع به آنندراج و
نولةلغتنامه دهخدانولة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) انعام . عطیه . (ناظم الاطباء). نیل . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || بوسه . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
چنگالهسنجیchelometryواژههای مصوب فرهنگستانروشی تجزیهای شامل تشکیل چنگالههای حلپذیر با نسبت یکبهیک در هنگام تیتر کردن (titration) یون فلزی با واکنشگرهای آمینوپلیکربوکسیلات و پلیآمین
چنگاله دشتلغتنامه دهخداچنگاله دشت .[ چ َ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین ، واقع در شصت هزارگزی معلم کلایه . دارای 45 تن سکنه میباشد. از شاهرود مشروب میشود.محصولاتش غلات ، برنج ، بنشن ، انار، انجیر است . اهالی بکشاورزی گذران م
خوردگی چنگالهایchelant corrosionواژههای مصوب فرهنگستانانحلال یا نازک شدن لولههای دیگ بخار که بیشتر در نواحی تحت تنش رخ میدهد و ناشی از غلظت بیشازحد چنگالههای نمک سدیمی است که در مدتی طولانی برای واپایش حلاّلیت رسوب به کار رفته است
زنگزدایی قلیاییalkaline derustingواژههای مصوب فرهنگستانزدودن زنگ از سطح فلز با محلولهای قلیایی غلیظ و داغ دارای عامل چنگاله که در آن از یک جریان الکتریکی معکوس متناوب یا آندی تسریعشده استفاده میکنند
پژوللغتنامه دهخداپژول . [ پ َ ] (اِ) بژول . بجول . پجول . شتالنگ . اشتالنگ . کعب . غاب . قاب . قاپ . چنگاله ٔ کوب . (زمخشری ص 40) : نه اقعس سرون و نه نقرس دوپای نه اکفس پژول و نه شُم [ شاید: سم ] ز استر. ب
کعبلغتنامه دهخداکعب . [ ک َ ] (ع اِ) بند استخوان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). ج ، اکعب ، کعوب ، کعاب . || گره نیزه و نی و کلک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). عقده . (از ابن بیطار). ج ، کعوب ، اکعب ،کعاب : الا انه اعرض منه اصغر کعوباً. (ابن ب
شتالنگلغتنامه دهخداشتالنگ . [ ش ِ ل َ ] (اِ) اشتالنگ . قاب . غاب . کعب . پجول . بژول . پژول . استخوان بجول پا را گویند و آن استخوانی باشد که در میان بندگاه پا و ساق واقع است و به عربی کعب خوانند. (برهان ). استخوانی را گویند که در میان پا و ساق واقع است و آن را بجول نیز خوانند و به عربی کعب خوان
چنگاله دشتلغتنامه دهخداچنگاله دشت .[ چ َ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین ، واقع در شصت هزارگزی معلم کلایه . دارای 45 تن سکنه میباشد. از شاهرود مشروب میشود.محصولاتش غلات ، برنج ، بنشن ، انار، انجیر است . اهالی بکشاورزی گذران م
چنگالهسنجیchelometryواژههای مصوب فرهنگستانروشی تجزیهای شامل تشکیل چنگالههای حلپذیر با نسبت یکبهیک در هنگام تیتر کردن (titration) یون فلزی با واکنشگرهای آمینوپلیکربوکسیلات و پلیآمین