چهارپوللغتنامه دهخداچهارپول . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) دوشاهی (مرکب از چهار + پول به معنی نصف شاهی ): چهار پول سیاه نمی ارزد؛ یعنی چیز کم ارزشی است . قیمت چندانی ندارد. (یادداشت مؤلف ).
چهارگللغتنامه دهخداچهارگل . [ چ َ / چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) چهارگل از گلهای گیاهان که در مداوای امتلاء معده جوشانند و بکار برند و این چهار عبارتند از: گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر.
چهارگلفرهنگ فارسی عمید۱. نقشی شبیه چهاربرگ گل.۲. جوشاندۀ دارویی گیاهی شامل: گل بنفشه، پنیرک، کدو، و نیلوفر که به عنوان مسهل و ملین به کار می رود.
ژارویللغتنامه دهخداژارویل . [ ژارْ ] (اِخ ) نام دهستان مورت و موزل از ایالت نانسی دارای راه آهن و 5270 تن سکنه . بدانجا کوره های مرتفعی برای ذوب فلزات هست .
هروللغتنامه دهخداهرول . [ هَِ وُ ] (اِ) دانه ای است مانند ماش و او را ملک خوانند. (برهان ). در فرهنگ های دیگر و از جمله فرهنگ رشیدی «هروی » با یاء به این معنی آمده است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به هروی شود.
هروهللغتنامه دهخداهروهل . [ ] (اِ)کنجاره را گویند و آن نخاله و ثفل کنجد است که روغن آن را گرفته باشند. (برهان ). رجوع به کنجاره شود.