چوبدستیلغتنامه دهخداچوبدستی . [ دَ] (اِ مرکب ) چوبدست . عصا. (دهار) (ناظم الاطباء). ازربه . باهو. تکا. رمیر. سلاح . عر زحلة. قریة. قصید. قصیده . قناة. کواز. تیخه . (منتهی الارب ). مرزبه . (دهار). مطواح . مقدعه . منسة. منساة. منساس . نجا. نفعه . وقام . هادیه . هراوه . (منتهی الارب ) (دهار) <span
چوبدستیدیکشنری فارسی به انگلیسیbilly, cane, club, crutch, cudgel, shillalah, shillelagh, stave, stick, truncheon, walking stick, wand
مهزاملغتنامه دهخدامهزام . [ م ِ ] (ع اِ) چوبی که بر سرش آتش افروخته طفلان بدان بازی کنند.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سر در گلیم (که نوعی بازی است ). (السامی ). || چوب آتش کاو. || چوبدستی کوتاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مهازیم . (اقرب الموارد).
چوبدستیلغتنامه دهخداچوبدستی . [ دَ] (اِ مرکب ) چوبدست . عصا. (دهار) (ناظم الاطباء). ازربه . باهو. تکا. رمیر. سلاح . عر زحلة. قریة. قصید. قصیده . قناة. کواز. تیخه . (منتهی الارب ). مرزبه . (دهار). مطواح . مقدعه . منسة. منساة. منساس . نجا. نفعه . وقام . هادیه . هراوه . (منتهی الارب ) (دهار) <span
چوبدستیلغتنامه دهخداچوبدستی . [ دَ] (اِ مرکب ) چوبدست . عصا. (دهار) (ناظم الاطباء). ازربه . باهو. تکا. رمیر. سلاح . عر زحلة. قریة. قصید. قصیده . قناة. کواز. تیخه . (منتهی الارب ). مرزبه . (دهار). مطواح . مقدعه . منسة. منساة. منساس . نجا. نفعه . وقام . هادیه . هراوه . (منتهی الارب ) (دهار) <span
چوبدستیدیکشنری فارسی به انگلیسیbilly, cane, club, crutch, cudgel, shillalah, shillelagh, stave, stick, truncheon, walking stick, wand
چوبدستیلغتنامه دهخداچوبدستی . [ دَ] (اِ مرکب ) چوبدست . عصا. (دهار) (ناظم الاطباء). ازربه . باهو. تکا. رمیر. سلاح . عر زحلة. قریة. قصید. قصیده . قناة. کواز. تیخه . (منتهی الارب ). مرزبه . (دهار). مطواح . مقدعه . منسة. منساة. منساس . نجا. نفعه . وقام . هادیه . هراوه . (منتهی الارب ) (دهار) <span
چوبدستیدیکشنری فارسی به انگلیسیbilly, cane, club, crutch, cudgel, shillalah, shillelagh, stave, stick, truncheon, walking stick, wand