چون و چرالغتنامه دهخداچون و چرا. [ ن ُ چ ِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چون ، چگونه + چرا، ادات استفهام ) مباحثه و گفتگو. مناقشه و منازعه . (ناظم الاطباء). جدل : نیابی به چون و چرا نیزراه ن
بی چون و چرالغتنامه دهخدابی چون و چرا. [ ن ُ چ ِ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بی اندک مخالفت . (یادداشت مؤلف ). بی چون و چراتسلیم شد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بی چرا شود.
بی چون و چرادیکشنری فارسی به انگلیسیabsolute, airtight, categorical, definite, definitive, distinct, flat, implicit, implicitly, incontestable, incontrovertible, indisputable, square, positive, pr
بی چون و چرالغتنامه دهخدابی چون و چرا. [ ن ُ چ ِ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بی اندک مخالفت . (یادداشت مؤلف ). بی چون و چراتسلیم شد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بی چرا شود.