روافهلغتنامه دهخداروافه . [ رَ ف ِه ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رافهة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه ) (از اقرب الموارد). رجوع به رافهة شود.
رواعفلغتنامه دهخدارواعف . [ رَ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راعف . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). رجوع به راعف شود. || تیرهای خون چکان . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تیرها و این صفت غالب آن است . (از معجم متن اللغة).
روفةلغتنامه دهخداروفة. [ رَ ف َ ] (ع مص ) مهربانی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).به معانی رَوف . (منتهی الارب ). و رجوع به روف شود.
رویفعلغتنامه دهخدارویفع. [ رُ وَ ف ِ ] (اِخ ) مولای رسول (ص ) و رویفعبن ثابت صحابیان اند. (از منتهی الارب ). یکی از غلامان آن حضرت (ص ). (از ناظم الاطباء).
رعافلغتنامه دهخدارعاف . [ رَع ْ عا ] (ع ص ، اِ) آنکه بسیار از بینی او خون برآید. (از اقرب الموارد). || باران بسیار. (از المنجد).